من و دلواپسی هام...

ساخت وبلاگ
  هوا پر شده از بوی خدا ❤  ❤ را به خدا بسپار  ❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖ عاشق خدا هستم !!! چون همونجایی که میتونست مچم رو بگیره : دستم رو گرفت  (ما هم سعی کنیم دست همدیگرو بگیریم نه مچ همدیگرو) من و دلواپسی هام......ادامه مطلب
ما را در سایت من و دلواپسی هام... دنبال می کنید

برچسب : و هوا پر شده از بوی خدا, نویسنده : 1eshghabad771 بازدید : 134 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 20:55

گاهی هست اونقد سرگرمی و خوشحالی که هیچی جز خوش گذرونیت جلو چشات نیست!! چن لحظه نمیگذره که تموم میشن!! بدجور دلت میگیره!!! گاهی هست که اونقدر دلت میگیره که دیگه حتی هیچ میلی به سمت اون خوشگذرونیا نداری!! پیش خانوادتیو احساس و غم و تنهایی میکنی!!!!!! بیرون میری احساس میکنی  غریبی و از همه چی سیری!! با دوستاتیو حالت باز خوش نمیشه!!!!!! اما وقتی که شب شد تو اتاقت تنها شدی!!!!چشاتو میبندی از خودت میپرسی فلانی چیشده!! چرا بیقراری میکنی؟؟چیو کم داری؟چه چیزی؟ توکه اینجوری نبود؟؟؟کلی خودتو بازخواست میکنی!!!!اما یه لحظه سکوت میکنی چون فکر میکنی زندگی واست سخت شده  دیگه نمیتونی!!!!! واسه خیلیامون پیش اومده که مرگ رو انتخاب کرده باشیم... ولی یهو یه چیزی از درونت صدات میکنه.. میگه فلانی خدارو میشناسی؟؟اصلا یادت هست؟؟کی بهت فرصت خوش بودنو داده بود کی لبخند رو رو لبات میاورد؟؟ خانوادت؟؟ عشقت؟؟ دوستات؟؟ چی؟؟کی؟؟؟ اگه اینان پس چرا دیگه خوشحال نیستی باهاشون؟؟ اشتباه فکر میکنی اینا نیستن...دلیلش همونی بود که اونقدر سرگرم دنیا و آدماش بودی که خودش یادت رفت یادته روز اول ک خوشحال شدی میگفتی خدایا شکرت که ت من و دلواپسی هام......ادامه مطلب
ما را در سایت من و دلواپسی هام... دنبال می کنید

برچسب : عاشقتم خدا جون,عاشقتم خدا به انگلیسی,عاشقتم خدا عکس, نویسنده : 1eshghabad771 بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 20:55

پيش از اينها فکر مي کردم که خدا  خانه اي دارد کنار ابرهامثل قصر پادشاه قصه هاخشتي از الماس خشتي از طلاپايه هاي برجش از عاج و بلوربر سر تختي نشسته با غرورماه برف کوچمي از تاج او  هر ستاره، پولکي از تاج اواطلس پيراهن او، آسماننقش روي دامن او، کهکشان  رعدو برق شب، طنين خنده اشسيل و طوقان، نعره توفنده اشدکمه ي پيراهن او، آفتاببرق تيغ خنجر او مهتاب هيچ کس از جاي او آگاه نيستهيچ کس را در حضورش راه نيستبيش از اينها خاطرم دلگير بود  از خدا در ذهنم اين تصوير بودآن خدا بي رحم بود و خشمگينخانه اش در آسمان، دور از زمينبود، اما در ميان ما نبودمهربان و ساده و زيبا نبوددر دل او دوست جايي نداشتمهرباني هيچ معنايي نداشتهر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا  از زمين، از آسمان، از ابرهازود مي گفتند: اين کار خداستپرس وجو از کار او کاري خداست                       ادامه مطلب رو دنبال کنید ممنونم.... من و دلواپسی هام......ادامه مطلب
ما را در سایت من و دلواپسی هام... دنبال می کنید

برچسب : خدا همین حوالیه,خدا همین حوالی است,دانلود آهنگ خدا همین حوالیه, نویسنده : 1eshghabad771 بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 20:55

  خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم         خدا گفت : پس می خواهی با من گفتگو کنی ؟      گفتم :اگر وقت داشته باشید . خدا لبخند زد ، وقت من ابدی است .چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی از من بپرسی ؟       گفتم : چه چیز بیشتر از همه شمارا در مورد انسان متعجب میکند ؟         خدا پاسخ داد....این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .عجله دارند که زود تر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورنداین که سلامتشان صرف به دست آوردن پول میکنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکند .این که با نگرانی نسبت به آینده ، زمان حال فراموششان میشود .آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی می کنند و نه در حال .اینکه چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .خداوند دستهای مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم بعد پرسیدم.........؟       به عنوان خالق انسانها ،می خواهید آنها چه درسهایی از زندگی را یاد بگیرند ؟خدا با لبخند پاسخ داد ، یاد بگیرند که نمی تواندیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد .اما می توان محبوب دیگران شد .یاد بگیرند که خوب نیست خود را با من و دلواپسی هام......ادامه مطلب
ما را در سایت من و دلواپسی هام... دنبال می کنید

برچسب : گفتگوی من و خدا,گفتگوی من با خدا,گفتگوهای من و شما با خدا, نویسنده : 1eshghabad771 بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 20:54

  سلام دوستای گلم....این نوشته رو یادم میاد دوماه مونده بود به کنکور ۹۵ تو شرایطی ک هیچی نخونده بودم پیدا کردم.. ولی خیلی تکونم داد..باعث شد تو شرایط عجیب و غریبی بخونم..و 950شدم..انتخاب رشته نکردم..بیشتر انگیزه گرفتم و موندم دوباره بخونم.. اما اینبار قراره یه اتفاق خاص و به نظر خیلیا عجیب و غریب ت  کشور بیوفته.. فقط منتظر باشیدد.. این متنو تقدیم میکنم به کنکوریا به خصوص 96ایای عزیز(به خصوص یه نفرررر خودش میدونه)...عاااقا اررررادت         توهم هم مثل من عقب موندی…؟ این روزها کم کم داره صدای زمزمه هایی میاد / تابستون تموم شد … خدایا چی کار کنم / عقب افتادم . هنوز خوب شروع نکردم …آیا میتونم دو رقمی ، سه رقمی ، تک رقمی بشم ؟ تو رو خدا یکی به من جواب بده ؛ چه طوری میتونم عقب موندگی خودم رو جبران کنم ؟ ازت میخوام یکم به عقب تر فکر کنی / اگه فارغ التحصیل هستی ، یادت میاد از چند ماه مونده به کنکور پیش خودت گفتی که میذارم برای سال دیگه به قول معروف مشتی و درست و حسابی می خونم . پس کو ….؟ شا چطور / یادت میاد برای خودت رفتی چندتا کتاب تست خریدی و دنبال بهترین کلاس و مدرسه و استاد بودی… به غیر ا من و دلواپسی هام......ادامه مطلب
ما را در سایت من و دلواپسی هام... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1eshghabad771 بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 20:54

  میخام یه کوچولو حرف بزنم..یه کوچولو که چه عرض کنممم... این وسط حرفم یه کم بیشتر با کنکوریاس.. راستش دیروز قرار بود زود از خواب بلند شم دیر بلند شدم این یعنی کل روز خراب شد(اینو کنکوریا میگن) آخه دیشبش تا 4 داشتم میوندم.. اینطرف دوستم بهم زنگ زد میگه میخام برم سربازی دلم گرف..یاد 5تا رفیقم افتادم ک رفتن پیش خدا..و خواهرزادم که اونم تو هفت سالگی رفت..جلو چشام پرواز کرد تا خدا..باز دل گرفت..از طرفی دلم بدجوووور بهونه یه نفرو گرفت... اینطرف پاسخنامه کتاب فیزیکمو گم کردم.. یه طرفی دلم درد گرفت.. و کلی اتفاقای دیگه..خیلی میشه گفتنشون.اما دقت کررررردی؟؟؟؟؟؟همه اینا بهونه و دلیلن که منو حرکت میدادن به سمتی که به کل روزم گند بزنمممم.. اما مقاومت کردم و همشو گذاشتم کناااااااااار..با خودم گفتم امروزتو جووری باش جوری مقاومت کن..جوری درس بخوون که آخر شب رسیدی دستتو ببوسیی بگیییی آااااااره این منننن بووودم...   چرا واسه هرچیزی یه بهونه بیاااریم؟؟که چی بشه؟کی گفته اگ صبح ی ساعت دیر بلند شدی دیگه نمیتونی موفق بشیی؟! ما واسه موفقیت و رسیدن به چیزای خوب و مثبت آفریده شدیممم.. تاحالا به این فکر کررردی من و دلواپسی هام......ادامه مطلب
ما را در سایت من و دلواپسی هام... دنبال می کنید

برچسب : دلنوشته,دلنوشته ها,دلنوشته غمگین, نویسنده : 1eshghabad771 بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 20:54

سلااااااااااام واااااایییی اگ بدونی چیشد..کلی چیییز نوشتم گذاشتم واستووون نمیدونم چیشد پاک شددددد اشکااالی نداااااره فدااااای چشاااتون..غصه که توماا راه ندره ولی بچه ها خداایی کلی نوشته بودمااا خخخخخخخخ میخوام بات حرررف بزنمم 10سال دیگه رو به یادت بیاااار 1405 میخوای کی باااشی؟ میخوای اونی باشی که با خودش میگههه ای کااااااااااااااش برگرم به 10 سال پیش و به جای افسردگی و غصه و نمیتونم گفتن و استرس و مقایسه کردن خودم با بقیه وقت میذاشتمم درس میخوندمم.. یا اینکه 10 سال دیگه اونی باشی که دست خودشو میبوسه و میگه آررررروه من تووونستم من اینجوری بزرگ شدددم.. یه نگاهی به روپوش سفید خوشگلت بندازی بگی آرره اینهه  واقعااا ارزششو داااشت که بیداااری کشییدم خودمو از خلی چیزا دور کردم واقعااا ارزشششو داشت اگ اون موقع 2 ساعت لذتمو میذاشتم کناار الان یه عمرررر لذت میبررررررررم.. حالا بیایم به سال 1395 دوست گلم تو چشااااام نگاه کن از خودت بپرس چی میخوای تو زندگیییت.. خداییی با خودت روراست باش.. آره میدوونم..تو میتونی همش تو نت باشی.اره تو میتونی با دوستات بری بیرون بگررردی میتونیی خیلی کارا کنی ولی اینو من و دلواپسی هام......ادامه مطلب
ما را در سایت من و دلواپسی هام... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1eshghabad771 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 20:54